شمس من و...

ساخت وبلاگ

پیر من و مراد من درد من و دوای من

فاش بگفتم این سخن شمس من و خدای من

از تو بحق رسیده ام ای حق حقگزار من

شکرترا ستاده ام شمس من و خدای من

مات شوم زعشق تو زانکه شه دو عالمی

تا تو مرا نظر کنی شمس من و خدای من

محو شوم به پیش تو تا که اثر نماندم

شرط ادب چنین بود شمس من و خدای من

شهپر جبرئیل را طاقت آن کجا بود

کز تو نشان دهد مرا شمس من و خدای من

حاتم طی کجا که تا بوسه دهد رکاب را

وقت سخا و بخششست شمس منو خدای من

عیسی مرده زنده کرد دید فنای خویشتن

زنده جاودان تویی شمس من و خدای من

ابر بیا و آب زن مشرق و مغرب جهان

صور بدم که میرسد شمس من و خدای من

حور قصور را بگو رخت برون از بهشت

تخت بنه که میرسد شمس من و خدای من

کعبه من کنشت من دوزخ من بهشت من

مونس روزگار من شمس من و خدای من

برق اگر هزار سال چرخ زند بشرق وغرب

از تو نشان کی آورد شمس من و خدای من

دل درد...
ما را در سایت دل درد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alooche121 بازدید : 18 تاريخ : شنبه 11 فروردين 1403 ساعت: 20:53